یا امام رئوف...
گریه غوغا می کند ، دل های ویران بیشتر
صحن را پر کرده امشب بوی باران بیشتر
هر چه کردم تا ضریحت راببوسم لحظه ای
بست بر من راه را این بیشتر ، آن بیشتر
یا تو داری می کشی شعر مرا سمت جنون
یا دل من می زند خود را به طوفان بیشتر
خوب جایی آمدی شاعر مگر نشنیده ای
می شود هر مشکل آسان با کریمان بیشتر
از شما پنهان نباشد ، از خدا پنهان که نیست
من خدا را دیده ام سمت خراسان بیشتر
بسته هر کس جایی از جغرافیا دل را من
بسته ام سمت شمال شرق ایران بیشتر
شب میان پنج صحن و هفت ایوان طلا
ماه جولان می دهد دراین شبستان بیشتر
پنجره فولاد یعنی بارش یکریز نور
هر چه اینجا درد می بینید درمان بیشتر
علتش رامن نمی دانم ولی در این حرم
بوی عطر کربلا جاری ست در جان بیشتر
دارم امشب می روم اما دلم پیش شماست
ای گرفتار تو دل های پریشان بیشتر
این که ما را دوست می دارید یا نه با شماست
ما شما را دوست می داریم از جان بیشتر
...
شاعر : عباس شاه زیدی
پی نوشت : دلمان مشهد الرضا می خواهد ...
چقدر این شعر زیباست حظ کردم خوشحالم که میام و از این انتخاب زیبای شما لذت میبرم .
منظورم از آخر . عاقبت و آخر ما بیچاره های مچاله شده در دست این طبیعت رو گفتم . خوب اگر میخواست این اوضاع را درست کند حتما به نطر خودش درست بوده وگرنه از اول که خراب نمیکرد که بعدا سرفرصت درست کنه . خلاصه منظورم سرنوشت آدمیان بود . همین