عمه سادات سلام علیک ...روح عبادات سلام علیک ...
هر بار خواستم برم قم نشد ...شایدم تقصیر از خودم بوده - دوست ندارم صبح برم و برگردم - خیلی دوست دارم شب تو حرم باشم ، اما وقتی اردو می ری مجبوری که صب بر ی و غروب برگردی ....
بعد اون دعوتی که خدا کرده بود و من به مهمونیش رفته بودم ، حالا یه کادو داده بهم ... سفر قم ...
چیزی که قبل عید می خواستم برم و نشد ، و حالا...
البته باز با خداست این رفتن ...
متاسفانه باز هم صب می برن و شب نمی شه موند ... اما خب دیگه می خوام برم ، البته ان شاالله ...
ان شاالله که از حضرت معصومه ، کارت دعوت داداشش هم بگیرم ، دلم برای مشهدالرضا تنگ شده ، آخ چی می شه تابستون برم مشهد ...
کاش لیاقت این دعوت و داشته باشم ...
من خیلی از این خواهر و برادر به خاطر همه چیز ممنونم...خودشون می دونن...
الهی و ربی من لی غیرک ...
پی نوشت : آخه وسط بهار آدم سرما می خوره ؟! اینم اینطوری...
اینم الان که می خوام برم پیش حضرت معصومه ...
چی بگم .. شکر ...