از شبگیر بیدار شدن گرفته تا دیر برگشتن ...
از بارون خیلی شدیدی که یهو با برق معرکه ای موجودیت خودش و اعلام کرد
و من زیر بارون خیس آب شدم...
از مسیری که خدا راه ها رو برام باز کرد ...
الان وقتش نیست
می نویسم ...