هر چی باشه تو وبلاگ حق آب و گل دارم.
روزهای خوبی سپری نشد. این روزهای بد با اتفاقهای بدی هم که داره تو کشور رقم میخوره به برکت عزیزان همراه شده. از دل گرفتگی نگم که دیگه میخوام دل و بکنم و بندازمش یه کنار٬ اما حیف که روح هم رنج میکشه روح رو که نمیتونم جدا کنم مگه که خودش بخواد. وقتی یه مدت نمینویسی انگار واژهها از دست موقع نوشتن دارن فرار میکنن. تو اینستاگرام هستم و فعالیت میکنم. اما همیشه وبلاگ برام چیز نوستالژیتری بوده. مثله یه دوست قدیمی هست.
اینا رو مینویسم شاید برای روزای خیلی دور تو آینده. خدا کنه همه چیز خوب پیش بره برا همه برا منم بره. شبای محرم هست٬ اربابم امام حسین مطمئنم حواسش هست حتی اگه من قهر کنم با خدا و گاهی با خودش و...
گاهی یه چیزی میخوای اما نمیشه. بد تو دودلی هم قرار میگیری اما آخرش نمیشه اون چیزی که ته دلت دوست داشتی...
نمیدونم قراره چه اتفاقای دیگه ای بیفته اما امیدوارم خوب باشن. افتادن اتفاق خیلی بهتر از نیفتادنش هست. تو اتفاقا هست که پخته میشیم و گاهی البته میسوزیم. خدایا به حرمت همین شبای محرم حال دلامون رو خوب کن. و انشاءالله همه شاد و سلامت باشیم.