باران که می بارد تو در راهی ...
دلم روزهای زیادی بارون می خواد ...
فقط یه ریز بباره...
یه آسمونه همیشه ابری ...
بارون داره با شدت تمام می باره...
کاش برمی گشتی تا دوباره زیر باران با هم بدویم
کاش بودی تا خیس شویم از حس های کودکانه
کاش فقط بودی
این باران تو را خیلی کم دارد ...
همین عید پارسال بود که حالم بد شد و رو به موت بودم ، اولش به گمان اینکه سرماخوردگیه
دکتر های محترم متخصص هم که نبودن رفته بودن به سفرهای دور دنیای نوروزیشون برسن!
در نتیجه راهی نمی موند جز همون درمونگاه درب و داغونی که ...
دارو اینا داد ، اما چه فایده
حال بنده رو به بهبودی نمی رفت ...حتی از غذا خوردن درست و حسابی افتادم
اینا که می گم قشنگ تو ایام عیده ها...
و با این مرض که ول کن نبود دست و پنجه نرم می کردم ...
تا که بعد پایان تعطیلات به متخصص مراجعه کردم مجبور به کشیدن یکی از دندان های عقلم شدم
هیچ توضیح و توصیفی برای اون عصر دردناک ندارم ...
جز اشک های من که جاری بودند...
حالا بعد از حدود یک سال و اندی...
حس می کنم یکی دیگر از دندان های عقلم بازی درآورده ...
کاش این و هم همون موقع می کشیدم ...و فقط به بریدن لثه ی اضافیش که روی دندان بود اکتفا نکرده بودم...
مرگ یک بار ، شیون یک بار...
وحالا بماند که چقد شد هزینه ی این دندان کشیدن و...
که برای این هم توضیحی ندارم ، که واقعا جا خوردیم ...
الان خیلی حالم بده و فقط دعا می کنم لثه نیاد بالا و روی دندان و نگیره و اذیت نکنه و از همه مهم تر ، مجبور نکنه که بکشمش...
واقعا ظرفیتش و ندارم
دندون عقلی که بیشتر وجود مبارکش توی لثه هست ...
از خدای مهربان عاجزانه تقاضا دارم که این مشکل را ختم به خیر نماید ..الهی آمین .
" الهی و ربی من لی غیرک... "
بی التماس دعام کنید
حال و روز خوبی ندارم
شاید به حق دعاهای شما
حال منم خوب بشه...
همه ، هم و دعا کنیم ...
در پناه حق...
دیگه با گریه هم خالی نمی شم نگاه کن با غرور من چه کردی
یه کاری با دلم کردی که حتی ، به حال من خودت هم گریه کردی ...