احساس

تا نگاه می کنی وقت رفتن است...

احساس

تا نگاه می کنی وقت رفتن است...

احساس

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند ...

آخرین مطالب


صبح امروز وقتی به هوا نگاه کردم برام یجوری بود

و این حس بعد فهمیدم که الکی نبود ...

امروز ریزش برف بسیار زیبایی دانشگاه رو سفیدپوش کرد

سر کلاس که نشسته بودم حواسم گاه گاهی می رفت به برفی که از دریچه پنجره

به زیبایی هر چه تمام تر داشت هنرنمایی می کرد ...

من عاشق برفم ...

بعد از اتمام کلاس هم ...!

 در یک حرکت غیر دانشجویی از پنجره مشرف به حیاط به داخل حیاط با تنی چند از همکلاسان

سرازیر شدیم ...

عکس انداختیم و لذت بردیم از این نعمت عزیز خداوند ...

خدایا ممنون بابت همه مهربونی هات ...

پی نوشت : و اما یکی از دشواری های بعد از یک روز برفی

مراقبت هر چه تمام تر از خود برای جلوگیری از اسکی نرفتن

بر روی برف هایی است که کم کم دارند به یخ تبدیل می شوند ، می باشد ...

خدایا همه ی ما را از سقوط حفظ بفرما ...

البته از همه ی سقوط هایی که

 باعث ویرانی مان از نوع مخربش می شود ...

 

 

الهی و ربی من لی غیرک ...
۱۹ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰


گریه غوغا می کند ، دل های ویران بیشتر

صحن را پر کرده امشب بوی باران بیشتر

هر چه کردم تا ضریحت راببوسم لحظه ای

بست بر من راه را این بیشتر ، آن بیشتر

یا تو داری می کشی شعر مرا سمت جنون

یا دل من می زند خود را به طوفان بیشتر

خوب جایی آمدی شاعر مگر نشنیده ای

می شود هر مشکل آسان با کریمان بیشتر

از شما پنهان نباشد ، از خدا پنهان که نیست

من خدا را دیده ام سمت خراسان بیشتر

بسته هر کس جایی از جغرافیا دل را من

بسته ام سمت شمال شرق ایران بیشتر

شب میان پنج صحن و هفت ایوان طلا

ماه جولان می دهد دراین شبستان بیشتر

پنجره فولاد یعنی بارش یکریز نور

هر چه اینجا درد می بینید درمان بیشتر

علتش رامن نمی دانم ولی در این حرم

بوی عطر کربلا جاری ست در جان بیشتر

دارم امشب می روم اما دلم پیش شماست

ای گرفتار تو دل های پریشان بیشتر

این که ما را دوست می دارید یا نه با شماست

ما شما را دوست می داریم از جان بیشتر

...

شاعر : عباس شاه زیدی

پی نوشت : دلمان مشهد الرضا می خواهد ...

 

 

الهی و ربی من لی غیرک ...
۰۷ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۶ نظر


چقد سخته منتظر کسی باشی

که

هیچ وقت به فکر اومدن نیست ...

 

الهی و ربی من لی غیرک ...
۰۵ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۷ موافقین ۲ مخالفین ۰


کلا قدم زدن تو شهر و بین آدما رو دوست دارم...اینکه بتونم به آدم ها کمک بکنم رو دوست دارم ...

از اینکه خوشحالی یکی ببینم خوشم می آد ، مخصوصا اگه خودم باعث نشستن لبخند رو لب یکی باشم ...

اما گاهی واقعا زندگی کردن برام بین همین آدم ها خیلی سخت می شه

بعضی آدم هایی که از الفبای ادب فقط رفتار نادرست و بی ادبیش رو یاد گرفتن...

اونا که وقتی سر یه کاری هستند براشون زیاد اهمیت نداره که از کارشون بزنن...

اونوقت تو هم بخوای کارت رو درست انجام بدی اعتراض می کنن ...

وای که چقد تحمل بعضی کارای زشتی که دیگه تبدیل به یه عادت شده ، سخته ...

و چقد سخته که گاهی وقت ها مجبور شی با این آدم ها ساعت هایی رو تحمل کنی...

نمی گم من خوبم ، اما بعضی رفتارای زشت تو جامعه برام غیر قابل تحمله ...

آدم هایی که خیلی راحت دروغ می گن و بعدش می خندن و خوشحال هستن از کاری که انجام می دن ...

یا حق کسی و ضایع می کنن اما بعد اونا هستن که طلبکار هستن...

و و و ...

نمی دونم کار این نوع از آدمای دنیا قراره به کجا برسه ...

فقط می تونم بگم خدایا خودت یه کاری کن ...

"  الهی و ربی من لی غیرک ... "

پی نوشت : شهادت حضرت معصومه رو تسلیت می گم .

پی نوشت : رفتم خونه برگشتم اما خیلی کوتاه متاسفانه ...

 

الهی و ربی من لی غیرک ...
۳۰ دی ۹۴ ، ۱۹:۳۶ موافقین ۳ مخالفین ۰

...بلخره دیروز آخرین امتحانم برگزار شد و تموم ...

بعد تقریبا دو هفته درس خوندن و پدرمون در اومدن...

گفتیم یه نفس راحت بکشیم ...اما استاد ها از نمره هایی که تقریبا بیشترشون از رو بی عدالتیه ، نمی ذارن...

می خوام بدونم خیلی از این استادها جواب وجدانشون رو چطوری می دن ...

البته اگه وجدانی وجود داشته باشه ...می آی درست رو خوب می خونی امتحانت و تقریبا خوب می دی...

اون وقت می رسه زمان اومدن نمره ... می ری نمرتو نگاه می کنی می بینی قد یه آدمی که اصلا درس نخونده یا خیلی کم خونده نمره داده ...

اون وقت از یکی از بچه های ترم بالایی می پرسی ... می گه این استاد اصلا تصحیح نمی کنه !!!!

اون وقت من چه طوری می تونه حالم خوب باشه ، وقتی تلاشم و می کنم اما نتیچه تلاشام به خاطر استاد ها

نمی شه اون نتیجه ای که می خوام بشه ...این انصافه یعنی ...؟؟؟!!!

خدایا خودت یه کاری کن که اساسی حالم از این بی عدالتی ها گرفته ...

الهی و ربی من لی غیرک ...

الهی و ربی من لی غیرک ...
۲۸ دی ۹۴ ، ۱۱:۰۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۷ نظر

الان حدود 3 ماه می شه که خونه نرفتم و دنبال اینم که برای فرجه ها برم خونه 

امروز از یکی از بچه های کلاس پرسیدم دو هفته دیگه یکشنبه کلاس می آید ؟! 

برگشته می گه آره !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

چرا نیایم ؟!!!!

(صرفا جهت اطلاع این شخص منزلشون تو همون شهر دانشجویی هست ...)

آخه چرافکر نمی کنن بچه ها می خوان برن خونه هاشون ...

خیلی وقته نرفتن ...

خودشون میرن خونه هاشون همه چی آماده ...

کنار خانواده ...

می شینن راحت درساشونو می خونن...اونوقت ی ذره به ما ها فکر نمی کنن...

حالا اگه همینا نخوان یه روز کلاس باشه و واقعا همه بچه ها پایه باشن ما که تو خوابگاهیم

حاضریم سر کلاس نریم ...اونوقت اونا ...هوووووف...

(تاکید می کنم اگه همه پایه باشن ، اما تجربه ثابت کرده که اینطوری نیست و این وسط ...)

حالا ما موندیم که چه کنیم ...


الهی و ربی من لی غیرک ...
۲۴ آذر ۹۴ ، ۲۲:۵۸ موافقین ۳ مخالفین ۰
الهی و ربی من لی غیرک ...
۱۲ آذر ۹۴ ، ۱۵:۳۲ موافقین ۵ مخالفین ۰

یاد روزی که این عکس و انداختم به خیر...


الهی و ربی من لی غیرک ...
۰۳ آذر ۹۴ ، ۲۲:۰۲ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ نظر

الهی و ربی من لی غیرک ...
۰۳ آذر ۹۴ ، ۲۱:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

حالا که تا دیار تو ، ما را نمی برند

ما قلبمان شکست ، حرم را بیاورید ...



الهی و ربی من لی غیرک ...
۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۱:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر