دلم هوای بارون های شمال و داره...
سه شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۹ ب.ظ
بایگانی
- شهریور ۱۳۹۹ (۱)
- مرداد ۱۳۹۸ (۱)
- اسفند ۱۳۹۷ (۱)
- شهریور ۱۳۹۷ (۱)
- اسفند ۱۳۹۶ (۱)
- شهریور ۱۳۹۶ (۱)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱)
- خرداد ۱۳۹۶ (۱)
- اسفند ۱۳۹۵ (۱)
- بهمن ۱۳۹۵ (۱)
- دی ۱۳۹۵ (۲)
- آذر ۱۳۹۵ (۶)
- آبان ۱۳۹۵ (۵)
- مهر ۱۳۹۵ (۳)
- شهریور ۱۳۹۵ (۵)
- مرداد ۱۳۹۵ (۱)
- تیر ۱۳۹۵ (۴)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۶)
- فروردين ۱۳۹۵ (۴)
- اسفند ۱۳۹۴ (۲)
- بهمن ۱۳۹۴ (۴)
- دی ۱۳۹۴ (۲)
- آذر ۱۳۹۴ (۴)
- آبان ۱۳۹۴ (۹)
- مهر ۱۳۹۴ (۲)
- مرداد ۱۳۹۴ (۱)
- تیر ۱۳۹۴ (۱)
آخرین مطالب
- ۲۴ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۰۲ چرا این دنیا تموم نمی‌شه؟
- ۲۶ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۴۳ یعنی یه روز همه چیز تموم می‌شه؟ همون عدم...
- ۱۰ اسفند ۹۷ ، ۱۶:۱۱ دو کوهه السلام ای خانه‌ی عشق
- ۲۶ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۱۲ با اینکه دلم خواست اما نشد...
- ۱۵ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۵۴ گاهی به تو برمی‌گردم...
- ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۰۱:۴۴ یه آخر شهریور غمگینه دیگه
- ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۱۴ دلم باران می خواهد
- ۰۵ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۲۴ شاید...
- ۳۰ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۰۶ مثلا عیده...
- ۲۰ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۴۵ حسِ خوبی داشتم...
پیوندها
- انجمن زبان شناسی ایران
- استعداد نویسندگی
- نهاد کتابخانه های عمومی کشور
- شهرستان ادب
- نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
- فاطمه خانوم
- فرهنگسرای هنگام
- خوابگرد
- نقد ادبی
- زهرا خانوم
- Ƥнσтσ Ɠαяɗєη
- گروس عبدالمالکیان
- سال های تا کنون - عبدالجبار کاکایی
- کانون فرهنگی چوک
- خمول
- زخم دل
- فرهنگسرای گلستان
- فرهنگسرای رسانه
- فرهنگسرای اشراق
- مجله ادبیات
- صدا و سیمای البرز
- فرهنگسرای بهمن
- فرهنگسرای اندیشه
- چشم زخم - محمدمهدی سیار
- غزلستان - حسین زحمتکش
- امام زاده صالح
- گسل - کاظم بهمنی
- با دوست پریشانم و بی دوست پریشان - علیرضا بدیع
- شاعری کن برای خستگی ات - علی صفری
- چرک نویس های دل - محمد شیخی
- دیگری - میلاد عرفان پور
- یک لقمه نان و شعر- علی فردوسی
- پرسه در خیال - سید حمیدرضا برقعی
- آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی
- فرهنگسرای ارسباران
- کهف الشهدا
- خادمین شهدا
- نرم افزار مهاجرت به blog.ir
۰۴ آذر ۹۴ ، ۱۵:۳۸
فاطمه نظری
فاطمه نظری
چه زیبااااااا
۲۱ آذر ۹۴ ، ۱۵:۱۵
شیرین امیری
شیرین امیری
وقتی که دنیا دود شد،، شاید فراموشت کنم !
کاشانه ام نابود شد،، شاید فراموشت کنم . . . .
آسان ز دستم داده ای ،، باشد به این هم راضی ام !
وقتی که اشکی رود شد،، شاید فراموشت کنم . . .
هرگز ز دستی اینچنین،، سیلی به احساسم نخورد !
باشد بزن ، بدتر بزن ،، اما به دستانت قسم . . . .
وقتی که تارم پود شد ،، شاید فراموشت کنم!!!
پاسخ:
سلام
سلام
ممنون شیرین جان بایت شعر ...
۲۳ آذر ۹۴ ، ۰۰:۰۰
معصـومــــــه ▄▄▄✐
معصـومــــــه ▄▄▄✐
الهییی:)برات بارون شمال بفرستم؟من دلم لک زده برای زادگاهم لاهیجان منو هوایی کردی:(
پاسخ:
سلام
سلام
ان شاالله بزودی بری زادگاهت ...
شما خودتو بفرست گاهی حالا بارون شمال باشه تا خودمون بریم ببینم چی می شه ...